قصه هاوخاطرات من

حنانه هستم/۱۵سالمه/متولدفروردین -مشهد/فعلاساکن سنندج

قصه هاوخاطرات من

حنانه هستم/۱۵سالمه/متولدفروردین -مشهد/فعلاساکن سنندج

سلامی دوباره همراه با بوی عید

سلام 

سلامی پس از مدت ها ، چند وقتی بود که تو وبلاگم فعالیتی نداشتم اما ازامروز اگر خدا بخواد می خوام شروع کنم به نوشتن متن های متنوع 

درآستانه عید نوروز و سال جدید قرار داریم امیدوارم سال خوبی رو گذرونده باشید و سال خوبی رو پیش رو داشته باشید 

اینم یه نوشته از خودم

دریا موج

طوفانی درراه
نگاهی به آسمان
ابرها در حرکت اند
آفتاب پنهان شده است
نگاهم آرام شده است
چشمانم خیس
صورتم بی تاب
به دستان آسمان خیره شده ام
احساسم را به سوی خود می برند
اشکهای آسمان دلتنگم می کند
این اشکها انتظار چه می کشند
شاخه های درختان با باد و طوفان تکان می خورند
روی موج آب آواز دریا ، قایق ها را به رقص در می آورد
دریا کنار خانه مان است
صدای آوازش شنیدنی است
مادرم صدایم می زند
ازحال و هوای اطرافم بیرون آمدم
با خودم گفتم
دریای آوازخوان
آسمان گریان
باد رقصان
همه زیبایی دنیاست

                                                                           حنانه خوش گفتار

امیدوارم خوشتون اومده باشه  

سال خوبی رو برای شما دوستان آرزومند